
«ن وَالقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ؛ سوگند به قلم و آنچه مینویسند.» ... به نام خداوند لوح و قلم - حقیقت نگار وجود و عدم - خدایی که داننده ی رازهاست - نخستین سرآغاز آغازهاست ... وبگاه پیک ایران با محوریت موضوعات مختلف در شبکه های اجتماعی بنا شده و هدف اصلی آن اشتراک گزاری اطلاعات برای استفاده شما عزیزان میباشد. ... مرحبا ای پیکِ مشتاقان بگو پیغام دوست / تا کنم جان از سرِ رَغبت فدای نام دوست! حافظ
تبادل لینک هوشمند
ابتدا ما را با عنوان پایگاه رسانه ای پیک و آدرس peykiran.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته.
در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
نمی دانم نام آیت الله شفتی را شنیده اید یا خیر؟ اما داستان جالب و آموزنده ای است. يكي ازعلماي رباني قرن دوازدهم مرحوم سيد محمدباقرشفتي رشتي معروف به حجه الاسلام شفتي است كه ازمجتهدين برازنده و پرهيزكاربود،اوبسال 1175ه-ق درجرزه طارم گيلان ديده به جهان گشودوبسال 1260درسن 85سالگي دراصفهان ازدنيارفت ومرقدشريفش دركنارمسجدسيد اصفهان ،معروف ومزارعلاقمندان است .
وي درموردنتيجه ترحم ،وفرازونشيب زندگي خود،حكايتي شيرين داردكه دراينجامي آوريم :حجه السلام شفتي درايام تحصيل خوددرنجف واصفهان به قدري فقيروبودكه غالبالباس اواززيادي وصله به رنگهاي مختلف جلوه مي كرد،گاهي ازشدت گرسنگي وضعف ،غش مي كرد،ولي فقرخودراكتمان مي نمودوبه كسي نمي گفت:روزي درمدرسه علميه اصفهان ،پول نمازوحشتي بين طلاب تقسيم مي كردندوجه مختصري ازاين ناحيه به اورسيد،چون مدتي بودگوشت نخورده بود،به بازاررفت وباآن پول جگرگوسفندي راخريدو به مدرسه بازگشت ،درمسیرراه ناگاه دركناركوچه اي چشمش به سگي افتادكه بچه هاي اوبه روي سينه اوافتاده وشيرمي خوردند،ولي ازسگ بيش ازمشتي استخوان باقي نمانده بودوازضعف ،قدرت حركت نداشت .
حجه الاسلام به خودخطاب كرده وگفت :اگرازروي انصاف داوري كني ،اين سگ براي خوردن جگر،ازتوسزاوار تراست ،زيراهم خودش وهم بچه هايش گرسنه اند،ازاين روجگرراقطعه قطعه كردوجلوآن سگ انداخت .
خودحجه السلام شفتي نقل مي كند:وقتي كه پاره هاي جگر رانزدسگ انداختم گوئي اوراطوري يافتم كه سربه آسمان بلندكردوصدائي نمود ،من دريافتم كه اودرحق من دعامي كند .
ازاين جريان چندان نگذشت كه يكي از بزرگان ،اززادگاه خودم شفت مبلغ دويست تومان براي من فرستادوپيام دادكه من راضي نيستم ازعين اين پول مصرف كني ،بلكه آن رانزدتاجري بگذارتاباآن تجارت كندوازسود تجارت ،ازاوبگيرومصرف كن .
من به همين سفارش عمل كردم ،به قدري وضع مالي من خوب شدكه ازسودتجارتي آن پول ،مبلغ هنگفتي بدستم آمدوباآن حدودهزاردكان وكاروانسراخريدم ويك روستارادراطراف محلمان بنام گروند،به طوردربست خريداري نمودم ،كه اجاره كشاورزي آن هرسال نهصدخرواربرنج مي شد،داراي اهل وفرزندان شدم وقريب صدنفرازدرخانه من نان مي خوردند،تمام اين ثروت ومكنت براثرترحمي بودكه من به آن سگ گرسنه نمودم ،واورابرخودم ترجيح دادم .
منبع: اقتباس ازكتاب صدويك حكايت ص 158
نظرات شما عزیزان:
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 90
بازدید هفته : 286
بازدید ماه : 438
بازدید کل : 59345
تعداد مطالب : 1264
تعداد نظرات : 15
تعداد آنلاین : 1