مناظره حضرت امیرالمومنین على (ع) با علماى یهود

مناظره حضرت امیرالمومنین على علیه السلام

با علماى یهود حتما بخونید و برای عظمت امیرالمومنین صلوات بفرستین.

 روزى عده اى از علماى یهود، نزد عمر آمدند و گفتند: اى خلیفه اگر به سؤ الات ما پاسخ صحیح
بدهى ، ما به اسلام مى گرویم و گرنه ، مى فهمیم که اسلام بر حق نیست .

عمر گفت : هر چه مى خواهید بپرسید. من جواب مى دهم
یهودیان این سؤ الات را مطرح کردند:

۱- قفل هاى آسمان چیست ؟

۲- کلید آسمانها چیست ؟

۳-قبرى که صاحبش را گردش مى داد، چه بود؟

۴ آنکه قومش را نذر کرد در حالى که نه از جن بود ونه از آدمیان ، که بود؟

۵ پنج چیزى که روى زمین راه رفتند و در رحم و شکمى بوجود نیامدند، چه
چیزهاى هستند؟

۶ پرندگانى مانند دراج یا خروس در آوازهاى خود مى گویند؟…


عمر که از پاسخ دادن عاجز شده بود، از شرمندگى سر به زیر افکند و گفت که پاسخ این سؤ الات را نمى داند.
یهودیان که این جریان خوشحال شده بودند، گفتند: پس ثابت شده که اسلام بر حق نیست
سلمان که در جلسه حاضر بود، گفت : کمى صبر کنید، من کسى را خواهم آورد که حقانیت اسلام را براى شما ثابت کند و پاسخ تمام سؤ الات شما را بدهد. سپس به سوى منزل على علیه السلام
در حالى که در لباس رسول الله مى خرامید، وارد مسجد شد. عمر با دیدن ایشان باخوشحالى به طرف ایشان رفت و دست در گردن آن حضرت انداخت و گفت یا ابوالحسن به راستى که فقط تو مى توانى پاسخ تمام سؤ الات این یهودیان را بدهى . حضرت على علیه السلام رو به یهودیان کردند و فرمودند:
من شرطى دارم و آن این است که اگر من به تمام سؤ الات شما پاسخ
درست بدهم چنانچه در تورات شماست ، شما نیز داخل دین اسلام شده ومسلمان شوید و یهودیان این شرط را پذیرفتند.

سپس حضرت پاسخ تمام سؤ الات آنان را بیان
فرمود: قفل آسمانها، شرک به خداوند است . زیرا وقتى بنده اى مشرک شد، عملش بالا نمى رود.
کلید این قفلهاى بسته ، شهادت دادن به یگانگى خداوند و نبوت رسول الله است .

قبرى که صاحبش را گردش داد، آن ماهى بود که یونس پیامبر را بلعید.

آن که قومش را انذار کرد و نه از جن و نه از آدمى زاد، مورچه سلیمان بود که گفت : اى مورچگان داخل منزلتان شوید که سلیمان ولشکرش شما را در زیر پا نابود نکنند و ایشان نمى دانند.

پنج چیزى که بر زمین راه رفتند ولى د رشکمى بوجود نیامدند، عبارت اند از حضرت آدم ، حوا، ناقه صالح ، قوچ ابراهیم و عصاى موسى ودراج در آوازش مى گوید: ((الرحمن على العرش استوى )) و خروس در آوازش مى گوید: ((اذکرو لله یا غافلین ))…

از علماى یهود که سه نفر بودند، دو نفر ایمان آوردند و به یگانگى خدا و نبوت رسول
الله ، شهادت دادند، ولى نفر سوم گفت : اگر به این سؤ ال من پاسخ دادى ، من هم ایمان مى
آوردم . حضرت فرمود: سؤ ال کن از هر چه مى خواهى ؟

او گفت : به من خبر بده از قومى که دراول زنده بوده و بعد مردند و بعد از ۳۰۹ سال خدا آنها را زنده کرد؟ داستان آنها چیست ؟
حضرت فرمود: این داستان اصحاب کهف است و داستان را براى او از ابتدا بازگو کرد
پس از آن حضرت به او فرمود: اى یهودى ، آیا این داستان که من برایت بازگو کردم ، با آنچه که در
 تورات آمده است ، یکسان بود؟ یهودى گفت : آرى نه یک حرف زیاد و نه یک حرف کم
 اى ابولحسن دیگر مرا یهودى مخوان که من شهادت مى دهم به این که جز خدا نیست و این که
محمد صلى الله علیه و آله و سلم بنده و فرستاده او است و تو اعلم این امت هستى

منابع:

۱- قصص الانبیاء راوندی: ۲۵۵٫

۲- عرائس المجالس: ۴۱۳٫

*حیوهالقلوب (تاریخ پیامبران)، ج ۲، ۱۲۷۱- ۱۲۷۳٫


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : جمعه 5 تير 1394برچسب:, | 18:45 | نويسنده : Shabgard |