عجیب است که دولت مدعی راستگویی است هیچ گاه حاضر به راستگویی در قبال آنچه در مذاکرات میگذرد نیست.متن توافقات ژنو و لوزان،عملکرد طرف مقابل و سخنان او پیرامون مذاکرات تردیدی باقی نمیگذارد که خیانتی بزرگ در جریان است که دشمن این گونه از توافق شادی میکند و دولت ما حاضر به علنی کردن محتوای مذاکرات نیست.پس چرا رهبری اینقدر از آنها حمایت و تایید میکند که دولت از این تایید سوء استفاده بکند؟!
پاسخی ساده به خود دادم که ایشان رهبر مملکت است و باید از مذاکره کنندگان کشور حمایت کند تا آنها در مذاکرات قدرت چانه زنی داشته باشند.اما خود ایشان در کنار این تاییدات،تاکید کردند که اینها ممکن است خطا کنند و منتقدین حتما باید انتقاد کنند و دولت هم موظف به شنیدن و قانع کردن منتقدین است.
اما آیا همه داستان همین است؟!
من که میدانم این آقایان چقدر از اصول و مبانی اسلام و انقلاب و امام زاویه دارند و در مذاکرات چه بر سر کشور آورده اند٬ چگونه خود را به همین کلمات قانع کنم؟!
ولی نکته ای را به خاطر آوردم.
به یاد آوردم که همیشه حمایت و تعریف از کسی نشانه درستی آن شخص و راه او نیست!
به یاد آوردم حمایت های امیرالمونین از خلفای غاصب را.فرمایش حضرت به خلیفه دوم که فعلا تو برای امت مثل قطب آسیابی!
به اینکه ابوذر در مقابل فسادهای عثمان فریاد میزد و حتی با استخوان بر سر او کوفت ولی امیرالمونین فقط سکوت کرد.نه فقط سکوت کرد بلکه حتی وقتی عده ای قصد کشتن عثمان را کردند حضرت امام حسن و امام حسین،دو سرور جوانان بهشت را بر در خانه عثمان گذاشتند تا عثمان کشته نشود به گونه ای خوف خطر برای آن دو حضرت بود!!!
و ده ها مثال دیگر که حتی تا امروز هم عده ای ساده لوح گمان میکنند اینها نشانه دوستی حضرت علی با خلفای سگانه بوده است.
ولی اهل معرفت میدانستند که اینها نه از باب دوستی بلکه از سنخ دیگری است.
ولی فکر امت کشش درک آن را در آن شرایط نداشت.
زمان باید میگذشت تا حضرت بر مسند خلافت بنشینند و پرده از راز دل و غم این سالها بردارند.
آنگاه در خطبه شقشقیه بگویند که بیست و پنج سال در زمان آن سه نفر صبر کردم در حالی که خار در چشم و استخوان در گلو داشتم!!!
یا مانند حضرت امام که بعد از آنهمه حمایت علنی و صریح و تمجید از بازرگان و بنی صدر و منتظری در آخر فرمودند والله قسم از اول با اینها مخالف بودم. و دیدیم که عاقبت آن سه نفر چه شد.
آری عوام را باید به انتظار نشست تا حق و باطل را بفهمند ولی ابوذر و سلمان را نه.
اگر شرایط به گونه ایست که علی باید سکوت و حمایت کند ابوذر میفهمد که باید فریاد بزند و استخوان را بر سر عثمان خورد کند ولو اینکه عده ای به او بگویند که وقتی علی با خلیفه همکاری میکند تو چرا تندروی میکنی؟!!چرا از علی جلو می افتی؟! چرا از علی تبعیت نمیکنی؟!
ابوذر میدانست که او باید فریاد بزند تا مردم بیدار بشوند و تا مردم بیدار نشوند علی چاره ای جز تایید و حمایت ندارد!


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : پنج شنبه 4 تير 1394برچسب:, | 18:38 | نويسنده : Shabgard |