
«ن وَالقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ؛ سوگند به قلم و آنچه مینویسند.» ... به نام خداوند لوح و قلم - حقیقت نگار وجود و عدم - خدایی که داننده ی رازهاست - نخستین سرآغاز آغازهاست ... وبگاه پیک ایران با محوریت موضوعات مختلف در شبکه های اجتماعی بنا شده و هدف اصلی آن اشتراک گزاری اطلاعات برای استفاده شما عزیزان میباشد. ... مرحبا ای پیکِ مشتاقان بگو پیغام دوست / تا کنم جان از سرِ رَغبت فدای نام دوست! حافظ
تبادل لینک هوشمند
ابتدا ما را با عنوان پایگاه رسانه ای پیک و آدرس peykiran.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته.
در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
پدرم کنفرانس یک روزه ای در شهر داشت و از من خواست او را به شهر برسانم وقتی پدر را رساندم گفت ساعت ۵ همین جا منتظرت هستم تا با هم به خانه برگردیم.
من از فرصت استفاده کردم برای خانه خرید کردم و ماشین را به تعمیر گاه بردم بعد از آن چون هنوز فرصت باقی بود به سینما رفتم و ساعت۵:۳۰ یادم آمد که دنبال پدرم بروم.
وقتی به آنجا رسیدم ساعت ٦شده بود . پدرم با نگرانی پرسید چرا دیر کردی؟
آنقدر شرمنده بودم که به دروغ گفتم " اتوموبیل حاضر نبود مجبور شدم منتظر بمانم"
پدرم که قبلأ به تعمیرگاه زنگ زده بود گفت: در روش تربیت من نقصی وجود داشت که به تو اعتماد به نفس لازم را نداده که به من راست بگویی.
برای اینکه بفهمم نقص کارکجاست این هجده مایل را پیاده می روم که در این خصوص فکر کنم.
مدت ۵ونیم ساعت پشت سرش اتوموبیل می راندم و پدرم را که به علت دروغ احمقانه ای که گفته بودم غرق ناراحتی و اندوه بود نگاه می کردم.
همان جاتصمیم گرفتم دیگر هرگز دروغ نگویم.
این عمل عاری از خشونت پدرم آنقدرنیرومند بود که هنوز بعداز گذشت دهه ۸۰ زندگی ام، هنوز بدان می اندیشم.
نظرات شما عزیزان:
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 295
بازدید ماه : 409
بازدید کل : 58761
تعداد مطالب : 1264
تعداد نظرات : 15
تعداد آنلاین : 1