دلم برای مردی تنگ است

که تمام زندگیش را در رنج زیست

و از دست روزگار چیزی جز بی نصیبی نصیب نداشت

او مردی بود با دلی بزرگ

که حتی دلواپس پرهای شکسته ی قاصدک بود

دلم برای مردی تنگ است

که تمام زندگی را در رنج زیست و همچون کوه استوار ماند

و تا واپسین لحظه های زندگی سختش همواره امید زندگی داشت

اندیشه های بزرگی که هیچگاه رنگ نوشتن نگرفت

او رفت و تمام آرزوهایش را با خود برد

و من هنوز هم خوابش را می بینم

با همان مهربانی با همان لبخندهای امیدوار

و چشمانی که همیشه به من می گفت دوستت دارم

پدرم رفت

پدریکه همیشه برای من نمادی از صبر بود در تمام زندگی

و من هنوز هم به یادش هستم

تا وقتی بود ندانستم کیست

و وقتی رفت زندگیش را یافتم

پدرم رفت

با تمام امیدها و تنها واژه ی غریب ذهن من

همواره نام او ماند

کاش دوباره می آمد

شاید فرصتی دوباره داشتم تا به او بگویم

"پدر دوستت دارم"

اما هرگز نخواهد آمد


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



تاريخ : سه شنبه 2 تير 1394برچسب:, | 15:10 | نويسنده : Shabgard |