یکی از تکالیف ما نسبت به امام زمان -عجل الله فرجه- هدیه کردن قرائت قرآن به آن حضرت است.
 مکیال المکارم، ج2 ص322.

ام هانی ثقفیه می گوید : من خدمت مولا و سیدم حضرت محمد بن علی باقر ۰ع) رسیدم و به آن حضرت عرض کردم ای سید من ! آیه ای در این کتاب خدای عزوجل می باشد که در دلم خطور کرده که آن را نمی دانم! حضرت فرمود: سوال کن ای ام هانی ! آن آیه کدام اس؟ به حضرت عرض کردم ای سیدمن این سخن خدای عزوجل که می فرماید: فلا اقسم بالخنس الجوار الکنس.

امام باقر (ع) فرمود : خوب مساله ای را پرسیدی ای ام هانی ! این آیه اشاره دارد به مولودی که در آخرالزمان است و نام او مهدی است که از این عترت خواهد بود و برای او تحیر و غیبت است. گروهی در آن غیبت گمراه و گروهی دیگر هدایت شوند. خوشا به حال تو اگر او را درک نمایی و خوشا به حال کسی که او را درک کند.

...

...

...



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 30 خرداد 1394برچسب:, | 11:21 | نويسنده : Shabgard |

باز هم رحمت تو جاری شد
چشم خشکیده ام بهاری شد
درِ میخانه ات گشوده شد و
باز هم وقت سفره داری شد
با هم ذلّتی که دارم من
میهمان تو سفره دارم من

...

...

...



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 30 خرداد 1394برچسب:, | 11:19 | نويسنده : Shabgard |

ﺷﺐ ﻗﺪﺭ ﺳﺎﻝ ۱۳۵۱ ﺣﺴﯿﻨﯿﻪ ﺍﺭﺷﺎﺩ :
ﺍﯼ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ، ﺍﯼ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ؛
ﺑﻪ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﻣﺎ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ،
ﻭﺑﻪ ﻋﻮﺍﻡ ﻣﺎ ﻋﻠﻢ ،
ﻭ ﺑﻪ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﻣﺎ ﺭﻭﺷﻨﺎﯾﯽ ،
ﻭ ﺑﻪ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮﺍﻥ ﻣﺎ ﺍﯾﻤﺎﻥ

...

...

...



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 30 خرداد 1394برچسب:, | 11:17 | نويسنده : Shabgard |

شکــر خدا که نام علـی در اذان ماســـت
ما شیعه ایم و عشق علی هم از آن ماست

از یا علی ، زبان و دهان خسته کی شود
گویا زبان برای همیــن , در دهان ماست

*صلی الله علیک یاامیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)*

برسر سفره ی افطار,به غذا لب نزنم...

تا زمانیکه مؤذن, ببرد نام علی (ع)...

قال امیرالمؤمنین علیه‌السلام: «صوم النفس عن لذات الدنیا انفع الصیام». (غررالحکم، ج١، ص۴١۶، ح۶)
امیرالمومنان على علیه‌السلام فرمود: روزه نفس از لذت‌هاى دنیوى سودمندترین روزه‌هاست.



تاريخ : شنبه 30 خرداد 1394برچسب:, | 11:15 | نويسنده : Shabgard |

امروز در خوشامد گویی و وداع با غواصان اتفاقی افتاد که خواندنش خالی از لطف نیست.
به سمت مترو در حرکت بودیم یه خانم بد حجاب برگشت گفت:"ملت بیکارند دارند میرند استقبال چهارتا پاره استخوان بی دینای بی غیرت شماها خون مردم را توی شیشه کردید."

همه شروع کردند جواب بدند.
به سمتش رفتم باهاش دست دادم و بوسیدمش گفتم :"عزیزم الان کار خاصی داری؟"
گفت نه
گفتم:"سه ساعت از وقتت را به من میفروشی؟"
با تعجب نگاهم کرد سه تا تراول توی دستش گذاشتم و گفتم برای هر ساعت پنجاه هزار تومان.
قبول کرد و همراهم شد.

...

...

...



ادامه مطلب
تاريخ : شنبه 30 خرداد 1394برچسب:, | 11:14 | نويسنده : Shabgard |